در دهه ۱۸۰۰، خیلی قبل از دوران فیلمهای رنگی، فیلمهای صامت بر سینماها و تئاترها حکومت میکردند و چارلی چاپلین مشهورترین و محبوبترین ستاره این دوران بود. فیلمهای چاپلین با وجود سیاه و سفید و صامت بودن، احساسات، روایتها و طرحهای داستانی را خیلی بهتر از بسیاری از فیلمهای رنگی زمان ما منتقل میکردند.
ما در ادامه قرار است از ۱۰ فیلم برتر چارلی چاپلین حرف بزنیم تا هم با جهانبینی او آشنا بشویم و هم از طریق فیلمهایش دغدغهها و شخصیتش را بشناسیم و او را این بار به جای قاب تلویزیون، از طریق عینک خودمان ببینیم.
مهاجر (۱۹۱۷)
در بین ۱۰ فیلم برتر چارلی چاپلین، این جواهر در سال ۱۹۱۷ ساخته شده است و یک فیلم کوتاه بینظیر از سالهای اولیه فیلمسازی چاپلین است. «The Immigrant» او را در نقش یک مهاجر در حال سفر به ایالات متحده نشان میدهد. این فیلم کوتاه چاپلین پرترهای چشمگیر و گیرا از روند دشوار مهاجرت را به ما نشان میدهد و به ما میگوید که در مواجهه با خصومت و خشونت شرایط زندگی، چقدر سخت است که انسانیت خود را حفظ کنیم.
در مواجهه با اتهام جیببر بودن و همزمان دلباختن به یک مسافر، سفرِ مهاجرِ ولگردِ داستانِ ما فوقالعاده خندهدار است و طنز آن ترحم بیننده را برمیانگیزد. این فیلم در واقع به عنوان فیلمی در مورد دیدگاههای ضد آمریکایی چاپلین در نظر گرفته میشود و اتفاقا صحنهای دارد که در آن به یک افسر مهاجرت لگد میزند؛ کاری که شاید هر مهاجری دوست دارد انجام دهد اما جلوی خودش را میگیرد!
زندگی سگی (۱۹۱۸)
زندگی سگی یا همان A Dog’s Life یک داستان جذاب در مورد دوستی بین شخصیت ولگرد داستانهای چاپلین و یک سگ ولگرد به نام Scraps است. ولگردِ بیکار و بدشانسِ داستان ما، وسط آن زندگی سگیاش با یک سگ ولگرد آشنا میشود و در ادامه همراه با او در انواع و اقسام موقعیتهای عجیب و غریب و غیرقابل پیشبینی گرفتار میشود. با همین توضیح میبینیم که اسم فیلم چه طنز تلخی دارد!
درنهایت اما میفهمیم اگر همه ما دوستانی مثل اسکرپس داشتیم، دنیا جای بهتری میشد. دوستی که رها شدگی ما را درک کند و با همراهی و وفاداریاش حس بهتری به ما بدهد.
مسیو وردو (۱۹۴۷)
Monsieur Verdoux یک کمدی سیاه بسیار خندهدار از چاپلین است. این فیلم یک تفسیر جامعهشناسانه درباره موضوعاتی است که هنوز هم در عصر ما مهماند. چاپلین با پشتسرگذاشتن شخصیت ولگرد در چند کار قبلی خود، لباس یک قاتل زنجیرهای را در این فیلم کلاسیک به تن میکند. مسیو وردو نقطه عطف مهمی برای فیلمشناسی خارقالعاده چاپلین بود، زیرا اولین فیلمی بود که در آن اثری از شخصیت ولگرد پیدا نشد.
لایملایت (۱۹۵۲)
Limelight یک فیلم واقعاً تکاندهنده در نیمه دوم کار هنری چاپلین، است. این فیلم، چاپلین را در نقش یک هنرمند شستهورفته که زمانی یک دلقک معروف بوده، نشان میدهد. او که با افول حرفهاش دستوپنجه نرم میکند، به آغوش مرگبار الکل و اعتیاد پناه میبرد.
برخی از محققان ادعا کردهاند که شخصیت چاپلین در این فیلم، براساس زندگی واقعی پدر الکلی خودش بوده است، اما چاپلین گفته است که این شخصیت بر اساس فرانک تینی ساخته شده است. در لایملایت هم میتوان دیدگاههای جامع و جامعهشناسانه چارلی چاپلین را دید.
سیرک (۱۹۲۸)
The Circus، یکی از موفقترین فیلمهای تاریخ سینمای صامت است. این فیلم دستاورد دیگری برای ولگردِ نمادینِ خلقشده توسط چاپلین است. پس از استخدام به عنوان یک دلقک سیرک، اطرافیان ولگرد متوجه میشوند که او در زمانی که تلاش نمیکند خندهدار باشد، در خندهدارترین حالت خود قرار دارد.
هرچند روند تولید این فیلم با اختلالات متعددی مواجه شد، سیرک همچنان در میان بهترین کمدیهای چاپلین قرار دارد. این فیلم درواقع تفسیری باورنکردنی درباره موقعیت خود چاپلین در عرصه سینماست.
بچه (۱۹۲۱)
اولین فیلم بلند چاپلین به جهانیان نشان داد که او از نظر قدرت روایی چه تواناییهایی دارد. این فیلم داستانی که به لحاظ عاطفی ویرانگر است، در مورد کودکی است که توسط مادرش رها شده است. او توسط The Tramp یا همان ولگرد پرورش مییابد و هدایت میشود تا زمانی که جهان برای جدا کردن این دو توطئه بزرگی را آغاز میکند.
ترکیب سکانسهای دراماتیک و موقعیتهای بیبدیل کمیک در این فیلم، تجربهای سینمایی را خلق میکند که عملا فیلم بچه را به یک محصول سینمایی بیزمان تبدیل میکند. The Kidبرداشتی روشنگر از تعریف خانواده و نقش پدری است.
دیکتاتور بزرگ (۱۹۴۰)
مسلماً مشهورترین فیلمی که چاپلین تا به حال کارگردانی کرده، دیکتاتور بزرگ است. چاپلین در نقش آدنوئید هاینکل فوقالعاده است، دیکتاتوری دمدمی مزاج که حماقتش بیحدوحصر است.
از صحنه جادویی و معروفی که در آن دیکتاتور با جهان در قالب یک توپ بادکنکی میرقصد و بازی میکند تا سخنرانی پایانیِ الهامبخشِ فیلم، لحظات واقعاً نمادینی در دیکتاتور بزرگ وجود دارد که همچنان بخش بزرگی از تاریخ سینما خواهند بود.
گولد راش یا جویندگان طلا (۱۹۲۵)
شخصیت ولگرد در The Gold Rush در آلاسکا به دنبال طلا میگردد. او در هزارتویی از حوادث و موانع گیر میکند تا آنجاکه با انواع جنایتکاران روبهرو میشود و مجبور میشود در هر موقعیتی جان خودش را بردارد و فرار کند.
در طول تولید جویندگان طلا، چاپلین تا حد زیادی از داستانهای حزب دونر الهام گرفت که در شرایط سخت مجبور شدند آدم بخورند! طبق خیلی از روایتها، چاپلین این فیلم را بهترین فیلم خود میدانست.
چراغهای شهر (۱۹۳۱)
در میان درخشانترین کمدیهای عاشقانهای که تا به حال ساخته شده است،City Lights ماجراهای عجیبوغریب شخصیت ولگرد و اینبار عاشق فیلمهای چاپلین،را روایت میکند. در این فیلم، ولگرد، عاشق یک دختر نابینا میشود و برای اطمینان از اینکه آسیبی به او وارد نشود، ماجراهایی را از سر میگذراند که همزمان طنز و خنده و غم تدریجی را در دل بیننده مینشاند.
در لابهلای همین ماجراهاست که او با یک میلیونر الکلی دوست میشود که او را فقط زمانی که مست است میشناسد. با این حال، او در نهایت توسط پلیس به خاطر جرمی که هرگز مرتکب نشده است، دستگیر میشود. صحنه پایانی فیلم قطعاً یکی از بهترین صحنههای پایانی تاریخ سینماست.
دوران مدرن (۱۹۳۶)
دوران مدرن، به دلیل تصاویر کمیک باورنکردنی و شکوهمندش و همچنین تفسیر زیر متنی در مورد شرایط اجتماعی-اقتصادی که مردم در طول سالهای رکود بزرگ در معرض آن بودند، به بهترین فیلم چاپلین تبدیل شد.
عصر مدرن به موضوعاتی مثل غیرانسانی کردنِ نیروی کار و نگاه ابزاری به او، صنعتیشدن سریع، بیکاری افسارگسیخته، آزار و اذیت احزاب و گروهها و شتابگرایی جامعه معاصر میپردازد. عصر مدرن حالا حتی مدرنتر هم به نظر میرسد.
حرف آخر؛ چاپلین قهرمان مبارزه با فاشیسم است!
اگر دنبال قدم گذاشتن در دوران صامت سینما هستید، نامی مهمتر از چارلی چاپلین را پیدا نخواهید کرد؛ کمدین، بازیگر، نویسنده و کارگردان بعضی از خندهدارترین فیلمهای تمام دوران سینما. البته مثل کارنامه سینماییاش، زندگی واقعی چاپلین پر از جنجال و فرازونشیب بود.
چارلی چاپلین شخصیتی است که باید به خاطر دستاوردهایش در فیلمسازی و ترویج ضدیت با فاشیسم مورد تجلیل قرار گیرد چه به خاطر تصویرکردن شخصیت ولگرد که با انواع و اقسام شرها، از فقر و دربهدری گرفته تا مهاجرت اجباری، درگیر بود و چه با خلق شخصیت دیکتاتور که به نماد فاشیسم هیتلری تبدیل شد و چه با نقد بیرحمانه فاشیسمی که سرمایهداری را بر ذرهذره وجود کارگران اعمال میکرد و میکند. ما همچنان درسهای زیادی از او یاد میگیریم.
یک پاسخ
مطلب خوبی بود